دکلمه

بیوگرافی امیر عباسی :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

باید گذشت
از سایه مردی که با سیگارش حرف می زند
از سایه زنی که در آشپزخانه
از زخم هایش با چاقو می گوید
از پیغام گیر تلفن که صدای زنی زیبا را در خود حبس کرده است !

بقلم : نیما معماریان
با صدای: امیر عباسی
این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

فکر نکن نبودم

بیوگرافی محمد جمشیدیان :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

گوینده شبکه های رادیویی استانی ، فارس و فرهنگ



به قلم : پویا جمشیدی
با صدای : محمد جمشیدیان
تنظیم : یونس کاووسی

هر صبح پلکهایتان فصل جدیدی
از زندگی را ورق میزند
سطر اول همیشه این است؛
خدا با ماست پس بخوانش با لبخند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌ همطونای عزیزم سلام صبحتون بخیر
حالتون چطوره؟
یه روز خوب یه هوای خوب یه پراید خوب یه دوستای خوب تو هوای نسبتا خوب شروع می کنیم یه روز پر انرژی رو
همه چی امادس واسه کار کردن
کارگری کارمندی معلمی کاسبی مالکی موجری مستاجری ماممی شوفری تو مجلسی حتی اگه تو صف ثبت نام پرایدی الغوث الغوث خلث نا من ناره خودمون یا رب
خدایا ما رو از اتشی که خودمون بپا کردیم محافظت کن والا
همه جای دنیا میگن شروع کن برو جلو ولی تو ایران میگن که عزیزم سعی کن گند نزنی این خودش شروعه
الان گند نزدن خدای موفقیته
و اونی که گند نزنه خدای تحسینه.
حالا گذشته از شوخی که البته به قول روباه تو شازده کوچولو ما حرفای جدیمون رو تو شوخیامون میگیم
ولی بیاین همگی با هم تلاش کنیم اینده رو بسازیم . اینده خوب فقط و فقط با تلاش خودمون ساخته میشه.
و اما در پایان برنامه براتون روز خاصی آرزو میکنم
از اون روزایی که
با خنده شروع میشه
و با آرامش به پایان میرسه
مراقب خودتون و زیبایی های زندگیتون باشید
این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

چندیست بی خیال زمین و زمانه ام

بیوگرافی جناب محمد برزگر :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

در ۱۰ سالگی نفر اول دکلمه ی دانش آموزی در استان

از سن ۱۴ تا ۱۸ سالگی در برنامه های تلویزیونی و رادیویی استان بعنوان شاعر و دکلماتور حضور داشتم

تحصیلات :
فارغ التحصیل رشته حقوق قضایی
دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی

شغل : مشاور حقوقی

محل اشتغال : تهران و تبریز

علاقه مند به فن بیان و دکلمه

گذراندن دوره های مختلف دکلمه و فن بیان

مدرس اصول و قواعد دکلمه در دوره های مقدماتی ، تکمیلی و حرفه ای


‍ ‍ چندیست بی خیال زمین و زمانه ام
سنگین شده است باز سرم روی شانه ام
دارد غرور ایل مرا باد می برد
باید چگونه دل بسپارم به خانه ام؟!
زین و یراق اسب پدر را فروختند
در هم شکسته هیمنه ی جاودانه ام
باور نمی کند پسرم این که مانده بود
بر شانه های “روم ” رد تازیانه ام
باور نمی کند که به دریا رسیده بود
” ماهی سیاه ” از گذر رودخانه ام
ققنوس ها دوباره شکفتند و من هنوز
در این طویله دل خوش یک مشت دانه ام
باید دوباره مشت خودم را گره کنم
عمریست مانده است عبث زیر چانه ام
مردم، رها کنید گلوی مرا که من
آتشفشانی از تب و شعر و ترانه ام
من فکر می کنم که شبی سبز می شود
از عمق شانه های زمستان، جوانه ام
من فکر می کنم به موازات زندگی
باقی است روی ذهن درختان نشانه ام
من فکر می کنم به شکفتن رسیده است
گل زخم های کوچه و بغض شبانه ام
من فکر می کنم که نمی ماند این چنین …

به قلم : حسن روشان
🎙: محمد برزگر

‍ ‍ گر چه با این شیوه جای آشتی نگذاشتی
دوستت دارم به صلح و قهر و جنگ و آشتی
فاصله از هر گره کوتاه خواهد شد اگر
قهر هم با تو خوشست اما برای آشتی
با که خواهی باز کرد این در که بر من بسته ای ؟
بر که خواهی بست دل را چون زمن برداشتی
تو همان بودی که می پنداشتم ِ می خواستم
گر چه شاید من نبودم آنکه می پنداشتی
آه می بخشی که چندی درگمانت داشتم
من نبودم آن که چشم دل به راهش داشتی
من بدم آری ولی تو خرمنت توفان مباد
کاشکی زان باد بد بینی که در خود کاشتی
کوه واری باید اکنون بوده باشد در دلت
بسکه غم بر رنج و حسرت بر ملال انباشتی
بس که چشمانت فریبت داد و وهمت راه زد
بلکه گاهی چشمه ای را هم سراب انگاشتی
قبله دیگر کن گشایش بلکه از این سوست : عشق
ای که جز نفرت نماز دیگری نگزاشتی

به قلم : حسین منزوی
🎙: محمد برزگر
این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

شب وصل است

بیوگرافی جناب محمدرضا کاکائی :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

مهندس عمران

از ۱۰ سالگی شعر سرودن و شعر خواندن را آغاز کردم. از همان سالها با شرکت در شب شعرها دانستم بدون مطالعه آثار بزرگان ادبیات نمیتوان به شعر تسلط پیدا کرد و در کنار تحصیلات مدرسه ، شروع به مطالعه آزاد در زمینه ادبیات کلاسیک کهن و معاصر ایران و جهان کردم.

در دوران دانشجویی با تشکیل گروه کوچک ادبی به همراه جمعی از دوستان و افرادی مانند محمد جواد محبت در دانشگاه اقدام به برگزاری شب شعر کرده و بعد از فارغ التحصیلی ، این روند تا سالها در محافل دیگر ادبی و دانشگاهی ادامه پیدا کرد.

دو آلبوم رسمی انجام داده ام ولی متاسفانه بنا به مشکلاتی نتوانستم به صورت رسمی منتشر کنم اما با انتشار کارهای دیگر در دنیای مجازی توانستم ارتباط خود را با دنیای ادبیات و هنر حفظ کنم.
اگر چه با اکثر شاعران و ادبیان ارزشمند این مرز بوم ارتباط خوبی دارم اما شاعرانی را بسیار دوست میدارم : حافظ ، سعدی ، سنایی ، اخوان ثالث ، مولانا ، شاملو ، فروغ ، منزوی ، فردوسی و…


 شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می‌بینم شب هجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر

به قلم : حضرت حافظ
آوایش : محمدرضا کاکائی

شعر : نزار قبانی
دکلمه : محمدرضا کاکائی
این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درسته که دوستی یه اتفاقه

بیوگرافی جناب امیر محمدی :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

فوق لیسانس علوم اقتصادی
فوق دیپلم کامپیوتر

نویسنده و شاعر
میکس و ادیت کننده صدا
گوینده و دکلماتور


درسته که؛
دوستی یه اتفاقه،
ولی ادامه دادن اون ، یه انتخاب دلبخواه و آگاهانه است
ما آدما به این دوستیها نیاز داریم؛
به ابراز مهر و محبتهای دلی و قلبی به همدیگه.
به روز بخیر و شب بخیر گفتن های هر روزه و همه روزه،
دلمون لک می زنه به یک شاخه ی گل رز قرمز🌹 ؛
که از طرف دوست هدیه بشه بهمون
اینطوری ؛ زندگی رو بهتر و قشنگتر می شه گذروند…

نوشته | آوایش | میکس
امیر محمدی

دل روشنی دارم ای عشق
صدایم کن از هر کجا می توانی
صدا کن مرا از صدف های باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو
بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازی است
بگو با کدامین نفس
می توان تا کبوتر سفر کرد؟
بگو با کدامین افق
می توان تا شقایق خطر کرد؟
مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان احساس آبم
و همسایه ام مهربانی است
و طوفان یک گل
مرا زیرورو کرد

شاعر :
محمدرضا عبدالملکیان
آوایش و میکس :
امیرمحمدی
این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دزدیده چون جان میروی

بیوگرافی سرکار خانم میترا ترکمان :

《منتقد گروه هنری رادیو رادیونی》

کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی
کارشناس ارشد مدیریت اجرایی شاخه استراتژیک

ناشر ، ویراستار ، مولف ، مترجم

دارای مدارک آموزشی دوره های دوبله ، فن بیان ، لحن ، زبان بدن ، تربیت صدا و نحو کلام

گوینده ، دکلماتور ، مجری سمینار
حضور در پروژه های فرهنگی صوتی ، تولید محتوای انگیزشی و آموزشی…


دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو
ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها
ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من
منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی
اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من
مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد
در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من
ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من
بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من
جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من
ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من

شاعر : مولوی
با صدای : میترا ترکمان

این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید